معرفی کتاب صوتی گوژپشت نتردام: نتردام پاریس
عشق ویکتور هوگو به شهر پاریس و کلیسای جامع آن را میتوان در تکتک واژههای کتاب صوتی گوژپشت نتردام احساس کرد. این نویسندهی فرانسوی در یکی از درخشانترین آثار ادبیات کلاسیک، داستان عشق سه مرد به زنی زیبا را روایت میکند که خود دل به مردی دیگر باخته. هوگو اثر خود را برای انسان رنجدیدهای نگاشت که واژهی «سرنوشت» را بر دیوار کلیسای نتردام حک کرده بود.
دربارهی دانلود رایگان کتاب صوتی گوژپشت نتردام
دختری که در خیابانهای پاریس آزاد و رها میرقصد، همزمان دل از دو مرد میبرد؛ دو مردی که مقدر شده هیچوقت در زندگیشان عشق معمولی را تجربه نکنند: کلود فرولو، کشیش کلیسای بزرگ نتردام که نباید هرگز ازدواج کند و کازیمودو، مردی گوژپشت و خمیده که به هیولایی میماند و بهتازگی در جشنوارهی احمقها در سال 1482 و زمان سلطنت لویی یازدهم، عنوان زشتترین فرد پاریس را از آن خود کرده است. در این میان اما اسمرالدا دل در گروی مردی دیگر دارد به نام کاپیتان فیبوس. ویکتور هوگو (Victor Hugo) در کتاب صوتی گوژپشت نتردام (The Hunchback of Notre-Dame)، روایتگر سرگذشت این عشقهاست. اما شخصیت دیگری به جمع این داستان پرحادثه اضافه میشود که همه چیز را بیش از پیش پیچیده میکند: پیر گرینگور. کسی که اسمرالدا جان او را نجات میدهد و بهاینترتیب، فردی دیگر را به جمع شیفتگان خود میافزاید.
اما اصلیترین شخصیت کتاب ویکتور هوگو نه کازیمودوست و نه اسمرالدا؛ بلکه کلیسای نتردام نقش اصلی را در این اثر ایفا میکند. هوگو در دیباچهی کتاب مینویسد: «سالها پیش، نویسندهی این کتاب هنگام بازدید از کلیسای نتردام یا به بیان بهتر، کاوش در آن، در کنج تاریک یکی از برجهای کلیسا، این واژه را دید که دستی آن را بر سینهی دیوار کنده بود: AΝΆΓΚΗ (به معنی سرنوشت در زبان یونانی)… بعدها نمیدانم چه کسی دیوار را سفید کرده یا تراشیده، چنان که سنگنبشته محو شده است. کمابیش دویست سال است که با کلیساهای اسرارآمیز قرون وسطی چنین رفتار میشود. از درون و از بیرون مثلهشان میکنند. کشیش روی سنگنبشتهها گچ میکشد و معمار میتراشدشان. آنگاه مردم سر میرسند و تخریبشان میکنند.» هوگو با این اثر معماری گوتیک اروپا را به مثابهی میراثی تصویر کرد که وظیفهی نگهداری از آن، به دوش همگان است. پس از انتشار رمان و استقبال گسترده از آن، کلیسای جامع نتردام به نماد ملی فرانسه بدل شد و در سال 1840، متخصصان معماری و مرمت، عظمت این بنا را دوباره احیا کردند. اما آتشسوزی فاجعهبار سال 2019، ضربهای مهلک به پیکر این کلیسای هزار ساله وارد آورد.
شهر پاریس نیز نقش مهمی در کتاب دارد. هوگو در کتاب گوژپشت نتردام توصیف میکند که وقتی بر فراز برجهای کلیسای نتردام قرار بگیری، میتوانی پاریس را تماشا کنی. کلیسای جامع «قلب گوتیک پاریس» محسوب میشود و یادآور گذشتهای باشکوه برای مردم فرانسه است. پاریس در کتاب چونان موجودی زنده به خشم میآید، نفس میکشد، رشد میکند و سخن میگوید. در واقع خوانندگان کتاب با پاریسی آشنا میشوند که دیگر وجود ندارد. فقط بیست سال پس از انتشار کتاب گوژپشت نتردام، ناپلئون سوم بازسازی شهر را آغاز و محلههای قدیمی شهر را نابود کرد. ویکتور هوگو با آفرینش این رمان، پاریس و کلیسای نتردام را برای همیشه زنده نگه داشت.
هوگو رمان گوژپشت نتردام را در سالهای پس از انقلاب فرانسه و انقلاب ژوئیهی 1830 به نگارش درآورد و بر موضوعی تمرکز کرد که دغدغهی اصلی انقلابیون بود: اختلاف طبقاتی. پس از آشوبها و درگیریهای فراوان، هنوز هم روحانیان و اشراف با مردم عادی تفاوتی چشمگیر داشتند. یکی از صحنههای بهیادماندنی کتاب گوژپشت نتردام، حملهی ولگردها به کلیسای نتردام است که حملهی مردم به زندان باستیل را به ذهن متبادر میکند. اغلب مردم در انقلاب ژوئیهی 1830 عقیده داشتند که باید گذشته را به کناری افکند و تنها برای پیشرفت در آینده تلاش کرد. هوگو با این اثر خود، اهمیت میراث گذشته را به مردم یادآوری کرد.
همانگونه که محمدرضا پارسایار، مترجم این اثر به زبان فارسی، در یادداشت ابتدایی کتاب بیان میکند، خوانندگان فارسیزبان کازیمودو را قهرمان اصلی داستان میدانند و از همان روست که اثر ویکتور هوگو به نام گوژپشت نتردام شهرت یافته است. سندی از سال 1820 به دست آمده که نشان میدهد احتمالاً هوگو شخصیت کازیمودو را با الهام از یک سنگتراش خلق کرده است. هنری سیبسن، پیکرتراش انگلیسی که در آن سالها مشغول مرمت بنای کلیسای نتردام بود، از شخصی سخن میگوید به نام تراجان که فردی دوستداشتنی بود؛ اما بهخاطر گوژپشتیاش نمیخواست با دیگر سنگتراشان ارتباط داشته باشد.
سبک روایی ویکتور هوگو یکی دیگر از نکات قابلتوجه کتاب صوتی گوژپشت نتردام به حساب میآید. او به گونهای داستان را روایت میکند گویی خوانندگان در مقابلش نشستهاند و چشم به دهان او دوختهاند تا سرانجام شخصیتهای کتاب را دریابند. موضوعی دیگر که از همان عناوین فصلهای کتاب توجهها را به خود جلب میکند، خلق موقعیتهای طنزآمیز در میان داستان است. هوگو از واژهها و اصطلاحات لاتین در خلال اثرش استفاده میکند تا فضای قرن پانزدهم و قرون وسطی را برای خوانندگان تداعی کند. اما برای حفظ هیجان و شور داستان، از طنازی مخصوص به خودش بهره میبرد.
نشر صوتی آوانامه این نامهی عاشقانه ویکتور هوگو برای شهر پاریس را با صدای اشکان عقیلیپور تهیه و تولید کرده. نسخهای که برای خوانش کتاب صوتی گوژپشت نتردام برگزیده شده، چاپ انتشارات هرمس است.
اقتباسهای فرهنگی و سینمایی از کتاب صوتی گوژپشت نتردام
هنرمندان بسیاری از داستان عشق کازیمودو و اسمرالدا برای خلق آثار خود الهام گرفتهاند. تا کنون 15 فیلم سینمایی، 6 سریال و فیلم تلویزیونی، 5 اجرای باله، 14 تئاتر موزیکال، 9 نمایش و تعداد قابل توجهی برنامهی رادیویی با اقتباس از داستان گوژپشت نتردام ساخته شده که این تنها آمار ثبت شده در رسانههای انگلیسیزبان است. مهمترین اقتباسهای این کتاب ویکتور هوگو عبارتند از:
- فیلم محصول سال 1939 به کارگردانی ویلیام دیترله و بازی چارلز لوتن و مورین اوهارا. پایان این فیلم با پایان کتاب گوژپشت نتردام تفاوت دارد.
- فیلم محصول 1956 با بازی آنتونی کوئین و جینا لولوبریجیدا و کارگردانی ژان دولانوا. نکتهی قابلتوجه این است که ژاک پرِوِر، بن هکت و ژان اورنش فیلمنامهنویسی این اثر را بر عهده داشتهاند.
- نمایش موزیکال سال 1998 که در دستهی موفقترین موزیکالهای تاریخ قرار میگیرد و نمایش آن به حدی بوده که در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رسیده است.
- انیمیشنی ساختهشده توسط دیزنی در سال 1996 که در آن شخصیتهای داستان گوژپشت نتردام و پایان آن، تغییر داده شدهاند. دیزنی اخیراً اعلام کرده که در حال ساخت نسخهی لایو اکشن انیمیشن گوژپشت نتردام است.
در نکوداشت کتاب صوتی گوژپشت نتردام
- حماسهی قرون وسطی. (لامارتین، شاعر فرانسوی قرن نوزدهم)
کتاب صوتی گوژپشت نتردام برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به ادبیات کلاسیک فرانسه، شهر پاریس و داستانهای عاشقانه علاقه دارید، حتماً به کتاب صوتی گوژپشت نتردام گوش بسپارید.
در بخشی از کتاب صوتی گوژپشت نتردام: نتردام پاریس میشنویم
بااینحال در میان تماشاگران که هر دم موجی از استعاره به سویشان هجوم میآورد هیچ گوشی شنواتر، هیچ قلبی تپندهتر، هیچ چشمی حیرانتر و هیچ گردنی افراشتهتر از چشم و گوش و قلب و گردن نویسندهی نمایشنامه، این شاعر شریف، پیر گرنگوار، نبود که دمی پیش شادمانه نامش را در حضور دو زیبارو افشا کرده بود. او چند گام عقبتر رفته بود و از پشت ستونش نمایش را میدید و میشنید و از آن لذت میبرد. هنوز صدای تشویق گرم مردم هنگام شروع پیشدرآمد، در گوشش طنین میافکند و از اینکه میدید در میان سکوت حضار افکارش یکایک بر زبان بازیگران جاری میشود به خلسه فرومیرفت. آفرین بر تو ای پیر گرنگوار شایسته! البته با کمال تأسف باید بگوییم که این خلسه دیری نپایید. هنوز چنان که باید از جام سکرآور شادی و پیروزی ننوشیده بود که قطرهای تلخ با آن درآمیخت.
گدایی ژندهپوش که در میان جمعیت گم بود و بیشک نتوانسته بود از دست اطرافیانش بهاندازهی کافی دشت کند، بر آن شد که خود را به بالای بلندی برساند، جلبتوجه کند و صدقه بخواهد. ازاینرو هنگامی که نخستین ابیات پیشدرآمد خوانده میشد از ستون جایگاه ویژه بالا رفت و خود را به نردهای رساند که بین مردم و بازیگران بود. آنگاه بیآنکه حرفی بزند با نشان دادن لباس پاره اش و زخم کریهی که بر بازو داشت کوشید تا توجه و ترحم مردم را جلب کند.
فهرست مطالب کتاب صوتی
شناسنامه
دیباچهی نویسنده
بخش اول – یک: تالار بزرگ
بخش اول – دو: پییر گرنگوار
بخش اول – سه: آقای کاردینال
بخش اول – چهار: استاد ژاک کوپنول
بخش اول – پنج: کازیمودو
بخش اول – شش: اسمرالدا
بخش دوم – یک: از چاله به چاه
بخش دوم – دو: میدان گرِو
بخش دوم – سه: بوسه در برابر مشت
بخش دوم – چهار: عواقب تعقیب زن زیبا در کوچههای تاریک
بخش دوم – پنج: گرفتاریهای پیدرپی
بخش دوم – شش: کوزهی شکسته – قسمت اول
بخش دوم – شش – قسمت دوم
بخش دوم – هفت: شب زفاف
بخش سوم – یک: نُتردام
بخش سوم – دو: بر فراز پاریس – قسمت اول
بخش سوم – دو – قسمت دوم
بخش سوم – دو – قسمت سوم
بخش چهارم – یک: نیکان
بخش چهارم – دو: کلود فرولو
بخش چهارم – سه: گروهی مخوف با نگهبانی مخوفتر
بخش چهارم – چهار: سگ و صاحبش
بخش چهارم – پنج: دنبالهی سرگذشت کلود فرولو
بخش چهارم – شش: بیمهری
بخش پنجم – یک: راهب سنمارتَن
بخش پنجم – دو: این آن را نابود میکند – قسمت اول
بخش پنجم – دو – قسمت دوم
بخش ششم – یک: نگاهی بیطرفانه به صاحبمنصبان قدیم
بخش ششم – دو: سوراخموش
بخش ششم – سه: داستان کلوچهی ذرت – قسمت اول
بخش ششم – سه – قسمت دوم
بخش ششم – چهار: قطرهای اشک بهازای قطرهای آب
بخش ششم – پنج: پایان داستان کلوچه
بخش هفتم – یک: خطر گفتن راز به بزغاله – قسمت اول
بخش هفتم – یک – قسمت دوم
بخش هفتم – دو: هر کشیشی فیلسوف نیست
بخش هفتم – سه: ناقوسها
بخش هفتم – چهار: سرنوشت
بخش هفتم – پنج: دو مرد سیاهپوش
بخش هفتم – شش: تأثیر دشنام در هوای آزاد
بخش هفتم – هفت: راهب عبوس
بخش هفتم – هشت: فایدهی پنجرههای مشرف به رود
بخش هشتم – یک: سکهای که به برگ خشک بدل شد
بخش هشتم – دو: ادامهی ماجرای سکهای که به برگ خشک بدل شد
بخش هشتم – سه: پایان ماجرای سکهای که به برگ خشک بدل شد
بخش هشتم – چهار: از هر امیدی دست بشوی – قسمت اول
بخش هشتم – چهار – قسمت دوم
بخش هشتم – پنج: مادر
بخش هشتم – شش: سه مرد با روحیههای متفاوت – قسمت اول
بخش هشتم – شش – قسمت دوم
بخش نهم – یک: پریشانی
بخش نهم – دو: گوژپشت، یکچشم، لنگ
بخش نهم – سه: ناشنوا
بخش نهم – چهار: سفال و بلور – قسمت اول
بخش نهم – چهار – قسمت دوم
بخش نهم – پنج: کلید درِ سرخ
بخش دهم – یک: گرنگوار در کوی برناردیها راهحلهای خوبی ارائه میدهد
بخش دهم – دو: بروید ولگرد شوید
بخش دهم – سه: زنده باد شادی!
بخش دهم – چهار: دوست ناشی – قسمت اول
بخش دهم – چهار – قسمت دوم
بخش دهم – پنج: عزلتکدهای که آقای لویی دوفرانس در آن دعا میخواند – قسمت اول
بخش دهم – پنج – قسمت دوم
بخش دهم – پنج – قسمت سوم
بخش دهم – پنج – قسمت چهارم
بخش دهم – شش: تیزی را غلاف کن
بخش دهم – هفت: شاتوپر به کارزار میآید
بخش یازدهم – یک: پاپوش کودک – قسمت اول
بخش یازدهم – یک – قسمت دوم
بخش یازدهم – یک – قسمت سوم
بخش یازدهم – یک – قسمت چهارم
بخش یازدهم – دو: مهروی سپیدپوش
بخش یازدهم – سه: ازدواج فِبوس
بخش یازدهم – چهار: ازدواج کازیمودو